یک زن خشمگین و دلهره آور با غنیمتی که باید برایش بمیرد، در تلاش است تا یک بابای شکر برای تأمین بودجه سفرهایش پیدا کند. او از نشان دادن دارایی های خود و پایین آمدن و کثیف شدن خجالت نمی کشد. تماشا کنید که او توسط یک گل میخ مسن تر به صورت و سینه اش نفوذ می کند.