پدر ناتنی نیکول در هجدهمین سالگرد تولدش، یک سورپرایز داغ به او هدیه می دهد. او ثروتمند کثیف است و می خواهد تولد او را فراموش نشدنی کند. پس از یک دم دستی وحشیانه و لیسیدن بیدمشک، او را در موقعیت های مختلف به سختی لعنت می کند و او را کاملا راضی می کند.